- در غیب
- پنهانی، نهانی، نهفته، پوشیده، به طور پوشیده
برای مثال دی عزیزی گفت حافظ می خورد پنهان شراب / ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود (حافظ - ۴۴۰)
معنی در غیب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کاذب، جعلی
دردم، درحال، فوراً
پینه وپیوندی که بر جامه دوزند تکه ای که بر پارگی پارچه دوزند
سابق، پیش از این
درباره به راستای اینک با عنان تونهادم این مکرمت را که به راستای من کردی درباره در موضوع راجع به توضیح لازم الاضافه است
جامه کوتاه قد آستین کوتاه پیش باز لباچه صدره شاماکچه
گرفتار، مشغول، آغاز زد و خورد
نیازمند محتاج تهیدست
نیازمند محتاج تهیدست
در هنگام
درباره، در این باره
برانگیختن، انگیزش
متعاقب
پینه وپیوندی که بر جامه دوزند تکه ای که بر پارگی پارچه دوزند
منسوب به دروغ مربوط به دروغ باطل نادرست، ساختگی مصنوع: حاجی دروغی
نغمه و نوایی است از موسیقی که در حالت غم شنونده نوازند تا وی از غم بیرون آید
بسیار و فراوان
رغبت نمودن، راغب کردن
ساختگی، نادرست، به دروغ
درعقب، در دنبال، در پس
راغب کردن، به رغبت آوردن، خواهان کردن
انبوه، بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، موفّر، جزیل، اورت، به غایت، کثیر، غزیر، موفور، عدیده، وافر، بی اندازه، مفرط، معتدٌ به، خیلی، متوافر
Inducement
побуждение
Anreiz
спонукання
zachęta
incentivo
incentivo
incentivo
incitation
aansporing